مرد هزار چهره

چه دفاعی از خودم بکنم جناب قاضی؟!
من بی دفاعم، من شریف تربیت شدم، من شریف بزرگ شدم
نه کسی منو می شناخت، نه کسی بنده رو می دید
نه ثروتمند بودم و نه هیچ چیز دیگر
همه سهم بنده از زندگی کار کردن در زیر زمین اداره بایگانی بود لای پرونده ها
من سا...ده بودم من همه چیز رو باور می کردم
من با هیچ کس مخالفت نمی کردم، سرم به کار خودم بود و شریف بودم
من نمی خواستم به بانک برم، من نمی تونستم طبابت کنم، من نمی تونستم سرهنگ باشم، من نمی خواستم شعر بگم، من مقاومت کردم تا حد توانم، اما من توانم کم بود.
بنده ضعیف بودم، برای خودم ضعیف بودم و برای دیگران
و من به همه احترام می گذاشتم، من به همه احترام می گذاشتم،
و من شروع کردم به بازی کردن
و من شروع کردم به سرگرم شدن
و بعضی وقت ها یادم رفت که کجام
و همه این هایی که می گند مال من نیست، حق من نیست
" و من اشتباهی ام"
من از اولش هم اشتباهی بودم
بله من یادم رفت که این ها مال من نیست و من اشتباهی ام،
تقصیر من بود
تقصیر دیگران هم بود
اما خدایا تو شاهدی که من هیچ چیزی رو برای خودم برنداشتم
من هیچ چیز رو توی جیبم نذاشتم
من از سهم کسی نزدم
من فقط اشتباهی بودم
خدایا تو شاهدی که من چیزی رو خراب نکردم
خدایا تو شاهدی که من کسی رو اذیت نکردم
من فقط اشتباهی بودم
چه دفاعی از خودم بکنم؟!
من بی دفاعم
حالا من مانده ام و تقاص این همه اشتباه دیگران و بازیگوشی خودم
جناب قاضی من از هیچ کس توقعی ندارم
خدایا تو منو ببخش، من اشتباهی بودم!

♥♥♥ به افتخار مهران مدیری
 

راههای رسیدن به خدا

خداکه متعلق به آدمهای خوب نیست.
خداخدای آدمهای خلافکارهم هست؛
فقط خداست که بین بندگانش فرقی نمیگذارد...
فی الواقع؛
خداوند:
اندلطافت
اندبخشش
اندبیخیال شدن
اندچشم پوشی
واندرفاقت است!
‏(فیلم مارمولک)


داوود زیییییییییییییییییییی

ای جانم این فیلم دزد و پلیس که شبکه تماشا میذاردش

من عاشق این داوود زیییی هستم.......


خیلی قشنگه

ده دفعه دیگه هم بزاردش من بیننده ی پرو پا قرصش هستم

واقعا که موجبات شادی و خنده ی ما رو فراهم میاره


دیالوگ سریال مادرانه

 دیالوگ جالب سریال مادرانه:

اردلان:میدم گوش پسرت رو ببرن میدونی گوش بریدن یعنی چی؟

مادر فرزاد : اون به اندازه ی اشتباهش تنبیه میشه
 

تونمیتوی گوش پِسَرَمو ببروی مگه مملکت قانون نداره؟

اردلان:هِه قانون؟!قانون منم!چون پول تو جیب منه!

شعری زیبا

تیتراژ اول سریال دود کش...

اینکه باید به فردا فکر کرد درست....ولی بماند...
اینکه چرا وقتی از فردامون خبر نداریم حرص مال دنیارو می زنیم.. البته بعضی هامون...بماند....
اینکه زندگی قشنگه و خدایی که همه قبولش داریم این همه نعمت داده تا روزگاری رو که روی زمینیم سخت نگذره ...بماند...
اینکه خیلی هامون سفرمون پر از برکته.برا همین با اسمش شروع می کنیم و با شکرش تموم ...بماند....
ولی خودمونیم...
زندگی برا بعضی ها سخته....راه دور نریم....بعضی های دوروبرمون رو میگم....
اونایی که تنبل اند و چشمشون به دست اینو اونه و بدون حرکت برکت می خوان....بماند.....
اونایی رو میگم که زورشون رو برای نون حلال میزنن ولی زورشون به زور زمونه نمی چربه...
من وتو میدونیم همه از خاکیم..خاک سرزمینمون هم پر از مهره...پس بماند.....
اگر بدونیم یه جایی یه کسی یه دردی داره هممون یا علی رو از بچگیمون یاد گرفتیم.اونم مدد می کنه..پس بماند...
سفرتون پر برکت...
فقط یه آمین ازتون می خوام که هیچ سفره ای بی نعمت نمونه...حالا با یاعلی من یا یاعلی تو....

فائزه

دیالوگ

تو یه فیلم خارجی که اسمش یادم نیست یه پسری بود که رابطش با پدرش خیلی بد بود ولی با دوست پدرش رابطه خیلی خوبی داشت. واما دیالوگ بین پسره و دوست پدرش....
پسره: یه نخ سیگار بده
دوست پدرش: نمیدم
پسره: اه تو ام که شدی مثل بابام
دوست پدرش: اشتباه نکن.بابات بهت سیگار نمیده چون میخواد سرطان نگیری ولی من بهت نمیدم چون همین یه نخو دارم........

این دیالوگ رومن که خیلی تاثیر گذار بود شمارو نمیدونم.

توتل

دیالوگ(اسم فیلمه یادم نیست!!!)

سلام توی فیلم خارجی بود اسم فیلمه یادم نیست
پدر: تو اصلا به عاقبت کارت فکر کردی؟
پسر: به نظر من درست تصمیم گرفتن با ارزش تر از اندیشیدن به عاقبت کاره!!
پدر: تو میدونی مردم راجع به این موضوع چی فکر میکنن؟
پسر: آه پدر.. مردم همیشه چیزی رو که دوست دارن باور میکنن....



علیرضا

دیالوگ(اعتراض)

خوب اول سلام نوبتی هم باشه نوبته منه که یه سکانس بگم با اجازه:


تو فیلم اعتراض مرحوم حسن فتحی تو زندون موقع آزادی داریوش ارجمند میگه:
سلامتی سه تن ناموس و رفیق و وطن !!
سلامتی سه کس زندونی و سرباز و بی کس !!
سلامتی باغبونی که زمستونشو بیشر از بهار دوست داره !! 
سلامتی آزادی ، سلامتی زندونی های بی ملاقاتی !!


ehsas

دیالوگ+آژانس شیشه ای+

دیالوگ آژانس شیشه ای 
حاج کاظم(پرویز پرستویی)خطاب به سلحشور(رضا کیانیان):می‌دونی یه گردان بره خط گروهان برگرده بعنی چی؟ می‌دونی یه گروهان بره خط دسته برگرده یعنی چی؟ می‌دونی یه دسته بره خط نفر برگرده یعنی چی؟


Arshin

دیالوگ(سریال پروانه)

دیالوگ هایی از سریال پروانه:

امیر:من نمیتونم خوشبختتون کنم پروانه خانوم.

پروانه:من خوشبختی رو نمی خوام من امیر و می خوام


بهاره

دیالوگ(آب پریا)

دیالوگ سریال آب پریا: ابرپری(بهناز جعفری): دختران من و فرزندانشان بدانند و آگاه باشند ،که نیکی بر بدی پیروز خواهد شد،هر چه شر است مکافات میبیند و هر چه خیر است.... _______________ یه قسمت دیگه از سریال: استاد بهار(امیرحسین صدیق): و آنگاه بازگردد آن مهندس جوان،مهندس علیرضا مهران به دریاچه پریشان.


آرمان

دیالوگ(تولدی دیگر)

سریال تولدی دیگر:

شوکت(مادر): تو پیشونی من چی می بینی؟
جعفر(پسر): آخه من چی بگم...
شوکت: بگو چی می بینی؟
جعفر: وقتی بهشت زیر پاته دیگه وای به حال پیشونیت...

اینم یه دیالوگ دیگه...


محمد رضا

دیالوگ های برگزیده(خداحافظ رفیق)

نمیدونم این فیلم رو دیدین یانه؟؟؟من عاشقشم...تا حالاخیلی سعی کردم دانلودش کنم حتی بعضی از قسمتاشو ولی نشد...سکانس اولشو خیلی دوس دارم...اشکم بی اراده میاد باهاش...اینایی که شهدا رفیق شیمیایشونو دارن همراهی میکنن تا منزل ابدیش ولی یکی از رفیقاشونو جامیذارن تو دنیا 
 


فیلم خداحافظ رفیق:


خوب مسلم جان! خداحافظ.


- یعنی ... چی؟

- شرمندم!

- یعنی من... نمی تونم بیام؟

- اجازه ندادن...موقع تو هنوز نرسیده.

- کجا می ری بی معرفت؟ اینجوری رفیقتون رو جا می زارین و میرین؟ آره؟

چرا وایستادین؟ آره... من بدبختم،بیچارم،بی عرضم،آلودم،واگیر دارم...آره؟

شیمیایی ِ گناه و معصیتم،نفسم مریضتون می کنه،بایدم منو جا بزارین و برین... بایدم از من فرار کنید.

شما ها پاکین،عزیزین،آبرومندین،سالمین...اما من...جذام گناه سر تا پامو گرفته...مگه نه؟

یه مرداب خشکیدم، اما نامردا... منم یه زمانی مثل شماها زلال و جاری بودم،پاک بودم،کنارتون بودم،رفیقتون بودم... اگه همه ی اینا نبودم...بابا نوکرتون که بودم.
حالا ببینین... رفیقتون توی این شهر شلوغ... جامونده داره زیر دست و پا له می شه.

چی می خوای مسلمم ؟؟!

- دلتنگ همسرمم ......

- مسلم ، دلشو تو مشت حسین (علیه السلام) گذاشت و رفت کوفه ... دلی نداشت که تو غربت کوفه بگیره یا تنگ بشه ... !! اگه مسلمی ، چرا تسلیم نیستی ؟! اگه دل دادی ، چرا بی دل نیستی ؟؟؟

- دلم گرفته مرتضی ... دلم گرفته ... این همه چراغ توی این شهر ... هیچ کدوم چشممو روشن نمیکنه ! این همه چشم توی این شهر ... مرتضی ، هیچ کدوم دلمو گرم نمیکنه ... مرتضی ، اینجا همه میدوأند که زنده بمونند ! هیشکی نمیدوئه که زندگی کنه ...این شهر همش شده زمین ... دیگه آسمونی نداره این شهر ... من دلم آسمون میخواد مرتضی ... آسمون ...............................

- وقتی دلت آسمون داشته باشه ، چه تو چاه کنعان باشی ، چه تو زندان هارون ، آسمون بالا سرته !

- آخه از کجا این آسمونو پیدا کنم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

- فقط چشماتو باز کن ... ! تا آسمون چشمای صاحبتو بالا سرت ببینی ... زمین و آسمون از چشمای اون نور می گیرن ، پسر ...! 

چشماتو رو خودت ببند ، مسلم ... ببند ....

آرامش



دیالوگ(پایتخت1و2)

دیالوگ بابای نقی:

الکــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی میگه...


بهاره

دیالوگ(ارمغان تارکی)

ارمغان تاریکی
دیالوگ آرش مجیدی(مجید):
یه روزی صورت زنمو سوزوندین 
اون نمی خواست من صورتشو ببینم 

منم تصمیم گرفتم که دیگه نبینم....


بهاره

تکه شعری زیبا...

در کارگه کوزه گری رفتم دوش


دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش


ناگه یکی کوزه برآورد خروش


کو کوزه گر کوزه خر کوزه فروش


ادامه نوشته

دیالوگ(دلشکسته)

یه دیالوگ زیبا از فیلم دلشکسته:
امیرعلی(شهاب حسینی):

خواهر دیگه نمیخوام خواهرم باشی...

میخوام نفسم باشی خواهر



بهاره

دیالوگ(زمانه)

زیباترین دیالوگ از سریال زمانه توسط بهار همسر بهزاد:

 عشق از کسی اجازه نمیگیره.وقتی میاد سراغت که انتظارش رو نداری ساکته اماوقتی حرف میزنه صدای بلندی داره مثه جنگ میمونه شروعش آسونه اما خاتمه دادن بهش سخته و فراموش کردنش تقریبا غیر ممکنه

نسیم

دیالوگ(مدار صفر درجه)

من چندتا از دیالوگ های شهاب حسینی رو توی سریال زیبا و ماندگار مدار صفر درجه به کارگردانی حسن فتحی رو خیلی دوست دارم
سکانس پایانی بود(با هوای برفی) که حبیب(شهاب حسینی)با آزاد شدنش از زندان با دیدن سارا (ناتالی متی) این متن رو با هم خوندند:
خداوند روز اول آفتاب را آفرید؛ روز دوم دریا را؛ روز سوم صدارا؛ روز چهارم رنگها را؛ روز پنجم حیوانات را؛ روز ششم انسان را ؛ و روز هفتم خداوند اندیشید دیگر چه چیزی را نیافریده ! پس تو را برای من آفرید...

این قطه ادبی رو هم حبیب برای سارا خوند:
تو را به جای همه ی کسانی که نشناخته ام دوست می دارم 
تو را به جای همه ی روزگارانی که نمی زیسته ام دوست می دارم
به خاطر عطر نان گرم 
و برفی که آب می شود
و به خاطر نخستین گل ها
تو را بخاطر دوست داشتن دوست می دارم
تو را به جای همه کسانی که دوست نمی دارم،دوست می دارم


آناهیتا

دیالوگ(پینوکیو)

پینوکیو چوبی بمان ، انسان ها سنگ اند ، دنیایشان قشنگ نیست !!!


دیالوگ پدر ژپتو . پینوکیو



مانیا

دیالوگ(قهوه تلخ)

بابا شاه تو قهوه تلخ به مستشار:
استاااااااااااااااااااااد،میفرمودیه
بفرمیو
بگیو!!
(خطاب به شما)
:|

علیرضا 

دیالوگ(طلا و مس)

یه عمری همه دنبال کلید بهشت میگردن، دنبال گنج، دنبال کیمیا، دنبال راز و رمز سعادت، ولی جایی دنبالش میگردن که نیست، معلومه که نیست. 


آن چه که تو گنجش توهم میکنی از توهم گنج را گم میکنی

کل قضیه خلاصش یک کلمس، تو بگو کلید، بگو رمز ، اینقدر که میپیچونی پیچیده نیست. خداوند متعال رمزشو تو یک کلمه به موسی (ع) فرمود.

فرمود محبت واسه خاطر من، عداوتم واسه خاطر من. این که فرمودند ولایت(دوست داشتن) رمز قبولیه همه ی اعماله یعنی همین.

دوست داشتنت واسه خدا، یعنی هر کسی رو خدا دوست داره توام دوس داشته باش ... یعنی ترازوی دلت بشه خدا... محبت واسه خاطر خدا نه واسه چشم و ابرو و خط و خال...حتی نه واسه دل خودت فقط و فقط واسه خاطر خدا...

اگر معیار و میزان محبت خدا باشه، اگه قدرم نبینی باز عمل میکنه، اگه ناسپاسی ام ببینی باز عمل میکنه. اونهایی که تو رفاقت وسط کار کم میارن واسه اینه که به خاطر خدا نکردن وگرنه تو این وادی هرچی بیشتر مبتلا شی مقرب تر میشی ....

از کیمیای مهر تو زر گشت روی من آری به لطف یمن شما خاک زر شود

اون کیمیا که همه دنبالش میگردن محبته، باقیش بی راهس، سنگلاخه، حالا فهمیدی قربونت برم که چرا میگن بشوی اوراق اگه هم درس مایی، ها، که 

علم عـشــــــق

در دفتر نباشد....



اینم دیالوگ من از طلا و مس

محمد رضا

دیالوگ(درباره الی)

شهاب حسینی توی درباره ی الی: یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی بی پایانه

پیمان معادی:

 توی جدایی نادر از سیمین وقتی لیلا حاتمی بهش میگه اصلا بابات تو رو میشناسه : بابام نمیدونه من پسرشم من که میدونم اون بابامه


سمانه

دیالوگ(بید مجنون)

از وقتی که تصمیم گرفتم دیگه نبینم،خیلی چیزا دیدم...

(پرویز پرستویی.بید مجنون)


ساناز