دیالوگ های برگزیده(خداحافظ رفیق)
نمیدونم این فیلم رو دیدین یانه؟؟؟من عاشقشم...تا حالاخیلی سعی کردم دانلودش کنم حتی بعضی از قسمتاشو ولی نشد...سکانس اولشو خیلی دوس دارم...اشکم بی اراده میاد باهاش...اینایی که شهدا رفیق شیمیایشونو دارن همراهی میکنن تا منزل ابدیش ولی یکی از رفیقاشونو جامیذارن تو دنیا
خوب مسلم جان! خداحافظ.
- یعنی ... چی؟
- شرمندم!
- یعنی من... نمی تونم بیام؟
- اجازه ندادن...موقع تو هنوز نرسیده.
- کجا می ری بی معرفت؟ اینجوری رفیقتون رو جا می زارین و میرین؟ آره؟
چرا وایستادین؟ آره... من بدبختم،بیچارم،بی عرضم،آلودم،واگیر دارم...آره؟
شیمیایی ِ گناه و معصیتم،نفسم مریضتون می کنه،بایدم منو جا بزارین و برین... بایدم از من فرار کنید.
شما ها پاکین،عزیزین،آبرومندین،سالمین...اما من...جذام گناه سر تا پامو گرفته...مگه نه؟
یه مرداب خشکیدم، اما نامردا... منم یه زمانی مثل شماها زلال و جاری بودم،پاک بودم،کنارتون بودم،رفیقتون بودم... اگه همه ی اینا نبودم...بابا نوکرتون که بودم.
حالا ببینین... رفیقتون توی این شهر شلوغ... جامونده داره زیر دست و پا له می شه.
چی می خوای مسلمم ؟؟!
- دلتنگ همسرمم ......
- مسلم ، دلشو تو مشت حسین (علیه السلام) گذاشت و رفت کوفه ... دلی نداشت که تو غربت کوفه بگیره یا تنگ بشه ... !! اگه مسلمی ، چرا تسلیم نیستی ؟! اگه دل دادی ، چرا بی دل نیستی ؟؟؟
- دلم گرفته مرتضی ... دلم گرفته ... این همه چراغ توی این شهر ... هیچ کدوم چشممو روشن نمیکنه ! این همه چشم توی این شهر ... مرتضی ، هیچ کدوم دلمو گرم نمیکنه ... مرتضی ، اینجا همه میدوأند که زنده بمونند ! هیشکی نمیدوئه که زندگی کنه ...این شهر همش شده زمین ... دیگه آسمونی نداره این شهر ... من دلم آسمون میخواد مرتضی ... آسمون ...............................
- وقتی دلت آسمون داشته باشه ، چه تو چاه کنعان باشی ، چه تو زندان هارون ، آسمون بالا سرته !
- آخه از کجا این آسمونو پیدا کنم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
- فقط چشماتو باز کن ... ! تا آسمون چشمای صاحبتو بالا سرت ببینی ... زمین و آسمون از چشمای اون نور می گیرن ، پسر ...!
چشماتو رو خودت ببند ، مسلم ... ببند ....
آرامش
+ نوشته شده در چهارشنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۲ ساعت 19:37 توسط نویسنده:م.میثم
|