ولادت حضرت معصومه و روز دختر
عرضی ندارم بانو
فقط یادت باشد امروز که دختری در آینده مادر دختر دیگری هستی و روزی می آید که مادر بزرگ میشوی
پس جدا از همه ی ناپاکیها تو پاک بمان
روز دختر این فرشته پاکیها ٬ زلالیها ٬ منبع عشق مبارک باد
دوست
دوست عجب امنيت خوبے ست ...
ميتواني با او خودِ خودت باشے ...
ميتوانے دردهايت را ...
- هرچندناچيز ...
- هرچند گران ...
- بے خجالت با او در ميان بگذارے ...!
دوست انتخاب آزاد توست،اختيار توست ...!
نامش را در شناسنامه ات نمے نويسند ...!
نامت را در شناسنامه اش نمے نويسند ...!
دوست عرف نيست ...
عادت نيست ...
معذوريت نيست ...
دوست از هر نسبتے مبراست ...!
دوست سايبان دلچسبے ست ،
تا خستگے ات را با او به فراموشي بسپارے ...!
به سلامتی همه دوستهای خوب
بویژه آقا مرتضی که خیلی به من حقیر لطف دارن...
از همین جا بهش سلام میکنم.....
رویا...
.
.
.
.
در واقعیت هنوز گیتار بلد نیستم
اما میتونم با قوطی برات بندری بزنما!
چیه خب؟بهتر از هیچی ک هست!والا!
همه دنبال یارن من به دنبال بارم ، فوق لیسانس شهید بهشتی هم دارم …
خلاصه گفتم ک درجریان باشید.این عاقبت درس خوندنه...!
8دلیل آفرینش زن ها توسط خداوند
2- خدا میدونست یه روزی آدم نیاز داره یک کسی کنترل تلویزیون رو بهش بده.
3- خدا میدونست که آدم هیچ وقت خودش وقت دکتر نمیگیره!
4- خدا میدونست كه آدم یادش میره آشغالا رو بیرون ببره
5- خدا میدونست كه مانند یك باغبون ، آدم برای پیدا كردن ابزارهاش نیاز به كمك داره
6- خدا میدونست كه آدم به كسی برای مقصر دونستش برای موضوع سیب یا هر چیز دیگری نیاز داره
7- همونطور كه درانجیل آمده است : برای یك مرد خوب نیست تنها بماند و به عنوان دلیل شماره یك
8- خدا به آدم نگاه كرد و گفت : من بهتر از این هم می تونم خلق كنم….
ماجرای یک...
از همون لحظه اول كه با پدر و مادرم وارد سالن مهماني شدم چشمم بهش
افتاد و شور هيجاني توي دلم به پا كرد. طول سالن را طي كردم و روي يك
صندلي نشسته دوباره نگاهش كردم درست روبروي من بود اين بار يك
چشمك بهش زدم و لبخند زدم و يواشكي به اطرافم نگاه كردم تا كسي منو
نديده باشد كسي متوجه من نبود. خودم را بي تفاوت مشغول حرف زدن
كردم ولي چند لحظه بعد بي اختيار چشمم را بهش انداختم و بهش نگاه
كردم چه جذاب و زيبا و با نفوذ بود. دوباره او چشمك زد بيشتر هيجان زده
شدم. به خودم گفتم كه از فكرش بيايم بيرون باز هم مشغول گوش دادن به
حرف هاي بقيه بودم ولي حواسم به آن طرف سالن بود. مي خواستم برم
پيشش ولي خجالت مي كشيدم جلوى والدين و صاحب خانه. حتماً اگر جلو
مى رفتم با خودشون مى گفتن عجب پسر پررويي! توي دوراهي
عجيبي مانده بودم. ديگه طاقتم تمام شده بود. دل به دريا زدم و گفتم هر
چه باداباد بلند شدم و با لبخند به طرفش نگاه كردم وقتي بهش رسيدم با
جرات تمام دستم رو به طرفش دراز كردم. برش داشتم و گذاشتمش توي
دهنم، به به! عجب شيريني خامه اي خوشمزه اي بود!
مقصر واقعی

ی وقتایی بیخودی دنبال مقصر میگردیم؛
چون مقصر واقعی خودمون هستیم...
آدم های بزرگ،متوسط،کوچک
آدم هاي متوسط درباره چيزها سخن مي گويند
آدم هاي كوچك پشت سر ديگران سخن مي گويند.
آدم هاي بزرگ درد ديگران را دارند
آدم هاي متوسط درد خودشان را دارند
آدم هاي كوچك بي دردند.
آدم هاي بزرگ عظمت ديگران را مي بينند
آدم هاي متوسط به دنبال عظمت خود هستند
آدم هاي كوچك عظمت خود را در تحقير ديگران مي بينند.
آدم هاي بزرگ به دنبال كسب حكمت هستند
آدم هاي متوسط به دنبال كسب دانش هستند
آدم هاي كوچك به دنبال كسب سواد هستند.
آدم هاي بزرگ به دنبال طرح پرسش هاي بي پاسخ هستند
آدم هاي متوسط پرسش هائي مي پرسند كه پاسخ دارد
آدم هاي كوچك مي پندارند پاسخ همه پرسش ها را مي دانند.
آدم هاي بزرگ به دنبال خلق مسئله هستند
آدم هاي متوسط به دنبال حل مسئله هستند
آدم هاي كوچك مسئله ندارند.
آدم هاي بزرگ سكوت را براي سخن گفتن برمي گزينند
آدم هاي متوسط گاه سكوت را بر سخن گفتن ترجيح مي دهند
آدم هاي كوچك با سخن گفتن بسيار، فرصت سكوت را از خود مي گيرند.

فلسفه تشکیل این وب: