لاریجانی و احمدی نژاد
بالاخره کار این دوتا بالا گرفت...

بالاخره کار این دوتا بالا گرفت...


اگر همسر شما به همراه مادرش درحال غرق شدن باشند و شما فقط یک حق انتخاب داشته باشید کدام گزینه را انتخاب میکنید؟
.1- شهربازی
2- رستوران
و این بار:
کرایه شوهر

یه جوک گذاشتم ادامه مطلب که تو دوران دبیرستان شنیده بودم
یعنی تا این حد قدیمی
ولی دوباره تو گوشیم دیدم خواستم که بذارم شما هم ببینید
(کورش کبیر)
به دلیل رعایت نکردن قوانین ای پست غیر فعال شد
کسایی که آنلاین هستید تو این پست میتونید باهم حرف بزنید
نظراتتون اتومات تایید میشه

کسایی که آنلاین هستید تو این پست میتونید باهم حرف بزنید
نظراتتون اتومات تایید میشه واما این دفعه با یک سوال(؟؟؟)
سلام
من دیروز نتونستم وب بیام
انگار که خوشتون اومده از این پست چت روم ابتکاری!!
برا خودتون مطلبم هم توش آپ میکنید!
بابا دست مریزاد
حالا یه سوال میپرسم که روش باهم بحث کنید:
چرا درس میخونید؟

یه خلاقیت دیگه تو ادامه مطلبه که توجه شما رو بهش جلب میکنم
بخوانید و عبرت بگیرید!
به دلیل رعایت نکردن قوانین ای پست غیر فعال شد
کسایی که آنلاین هستید تو این پست میتونید باهم حرف بزنید
نظراتتون اتومات تایید میشه

با تشکر از :احساس


لذتی که در چند روز تعطیلی قبل سال تحویل هست، در 13 روز تعطیلی
بعدش نیست...!
قبول دارین؟
سلام
ممنونم که کلی نظر گذاشتید
امروز صبح ماشینم رو برده بودم سرویس دوره ای
موقع پرداخت مبلغ سرویس مغزم سوت کشید به همین خاطر
بعد از ظهر داداشم رو گذاشتم دم مغازه و جای دیگه رفتم سرکار تا حداقل خرج سرویس ماشینم رو جدایی دربیارم!!!

نتیجتا امروز نتونستم آپ جدید بذارم و نظراتون رو تایید کنم(آخه باید جواب هر نظر رو سر حوصله بدم)
ان شالله فردا میام از خجالتتون درمیام
فعلا یا حق
راستی تا من میام همین گوشه صلوات بفرستید
ممنون
امضا:م.میثم
میدونی که تایلندی ها تو خطبه عقدشون چی میگن.......
حکایت وقت رسیدن مرگ
یه بنده خدا نشسته بود داشت تلویزیون میدید که یهو مرگ اومد پیشش ...
مرگ گفت : الان نوبت توئه که ببرمت ...
طرف یه کم آشفته شد و گفت : داداش اگه راه داره بیخیال ما بشو بذار واسه بعد ...
مرگ : نه اصلا راه نداره. همه چی طبق برنامست. طبق لیست من الان نوبت توئه ...
اون مرد گفت : حداقل بذار یه شربت بیارم خستگیت در بره بعد جونمو بگیر ...
مرگ قبول کرد و اون مرد رفت شربت بیاره ...
توی شربت 2 تا قرص خواب خیلی قوی ریخت ...
مرگ وقتی شربته رو خورد به خواب عمیقی فرو رفت ...
مرد وقتی مرگ خواب بود لیستو برداشت اسمشو پاک کرد و نوشت آخر لیست
و منتظر شد تا مرگ بیدار شه ...
مرگ وقتی بیدار شد گفت : دمت گرم داداش حسابی حال دادی خستگیم در رفت!
بخاطر این محبتت منم بیخیال تو میشم و میرم از آخر شروع به جون گرفتن میکنم!
نتیجه اخلاقی : در همه حال منصفانه رفتار کنیم و بی جهت تلاش مذبوحانه نکنیم !