دیالوگ(مدار صفر درجه)
من چندتا از دیالوگ های شهاب حسینی رو توی سریال زیبا و ماندگار مدار صفر درجه به کارگردانی حسن فتحی رو خیلی دوست دارم
سکانس پایانی بود(با هوای برفی) که حبیب(شهاب حسینی)با آزاد شدنش از زندان با دیدن سارا (ناتالی متی) این متن رو با هم خوندند:
خداوند روز اول آفتاب را آفرید؛ روز دوم دریا را؛ روز سوم صدارا؛ روز چهارم رنگها را؛ روز پنجم حیوانات را؛ روز ششم انسان را ؛ و روز هفتم خداوند اندیشید دیگر چه چیزی را نیافریده ! پس تو را برای من آفرید...
این قطه ادبی رو هم حبیب برای سارا خوند:
تو را به جای همه ی کسانی که نشناخته ام دوست می دارم
تو را به جای همه ی روزگارانی که نمی زیسته ام دوست می دارم
به خاطر عطر نان گرم
و برفی که آب می شود
و به خاطر نخستین گل ها
تو را بخاطر دوست داشتن دوست می دارم
تو را به جای همه کسانی که دوست نمی دارم،دوست می دارم
سکانس پایانی بود(با هوای برفی) که حبیب(شهاب حسینی)با آزاد شدنش از زندان با دیدن سارا (ناتالی متی) این متن رو با هم خوندند:
خداوند روز اول آفتاب را آفرید؛ روز دوم دریا را؛ روز سوم صدارا؛ روز چهارم رنگها را؛ روز پنجم حیوانات را؛ روز ششم انسان را ؛ و روز هفتم خداوند اندیشید دیگر چه چیزی را نیافریده ! پس تو را برای من آفرید...
این قطه ادبی رو هم حبیب برای سارا خوند:
تو را به جای همه ی کسانی که نشناخته ام دوست می دارم
تو را به جای همه ی روزگارانی که نمی زیسته ام دوست می دارم
به خاطر عطر نان گرم
و برفی که آب می شود
و به خاطر نخستین گل ها
تو را بخاطر دوست داشتن دوست می دارم
تو را به جای همه کسانی که دوست نمی دارم،دوست می دارم
آناهیتا
+ نوشته شده در سه شنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۲ ساعت 19:12 توسط نویسنده:م.میثم
|