املت میخوری؟؟
خیلی وقته املت نخوردیم؛ این دفعه املت بخوریم...(جمله ی معروف مامان وقتی که غذا آماده نکرده)
باشه!!!

به این میگن عقل کل!!!!!!
اسفناج
نارنگی
نه نیاز به شستشو دارد و نه نیاز به چاقو !
با ما تماس بگیرید
با ما تماس بگیرید
با مادر زنت مشکل داری؟
با پسر همسایه درگیر شدی؟
کارفرماهات پولتونو نمیدن؟
پروژه هاتون پول نمیشه؟
می خوای از همکلاسیای سابقت انتقام بگیری؟
حس میکنی حقتو خوردن؟
پاداش نگرفتی؟
از افزایش حقوقت ناراضی هستی؟
چک برگشتی داری؟
اصلا فرقی نمیکنه. فقط کافیه یه تماس با ما بگیرید.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
کمک!
میثم ناقلا
گفتم چیه؟
گفت من دیشب تو وبلاگت میچرخیدم.همه ی کسایی که برات نظر گذاشته بودن دختر بودن
یه دونه پسر هم برات نظر نذاشته؟؟
گفتم:که چی
گفت:خوب حتما تو فقط واسه دخترا نظر میذاری
هرچی بهش گفتم من برای همه نظر میذارم و همه دوستان مثل خواهر و برادرام هستند زیر بار نرفت ونمیره
حالا من از شما کمک میخوام!
چی کار کنم؟؟؟؟؟؟
یکی از بچه ها میگفت
wow
هه هه هه
یه روز دخترای کلاس هماهنگ میکنن که استاد تیکه انداخت همه بلند شن برن بیرون از کلاس
خلاصه پسرای کلاس با خبر میشن به استاد میگن قضیه رو
استاد روز بعد نیم ساعت تاخیر میکنه میاد سر کلاس
بچه میپرسن چی شد دیر کردی میگه هیچی داشتم میومدم دیدم یه صف طولانی از دختر رفتم ته صف ببینم چه خبره تازه که رسیدم اول صف دیدم با کارت دانشجویی شوهر میده
حالا صدای قهقه بچه
دخترا بلند شدن که برن بیرون
استاد میگه کجا نیم ساعت پیش شوهر میدادن الان دیگه تموم شده نمیدن
هه هه هه هه
اولین پل عابر پیاده متعلق به شیرازی ها!
ميگن اين پل عابر متعلق به هموطنان عزيز شيرازيمونه من خودم مطمئن نيستم ولي جايي ديدم نوشته شده بود...
به قول يه دوستي شيرازي خودم :تنبلي مادر همه عادت هاي بد ماست...ولي خب مادر ديگه ، احترامش هم واجب

نگه مه(همون مگه نه)
انگار90%از خسته گی آدم تو جورابشه
اونو که در میاری راحت میشی
به حق چیزای ندیده و نشنیده...
آدم به این wc بره از ترسش یادش میره چرا اومده بود

مگه نه
وقتی امتحانی یک کاری انجام میدین خوب در میاد ! اما وقتی که موقع انجام همون کار برای مقصود اصلی می رسه گند کشیده میشه به همه چی
دزد اصلی کیه؟؟؟

توی این روزهای بارانی اخیر منتظر تاکسی موندن واقعا خیلی سخته مخصوصا وقتی راننده ها هم بی انصافی به خرج داده و از جابجایی مسافر به صورت عادی خودداری کنند. این اتفاق برای ما رخ داد و راننده خط بی توجه به صف مسافران که منتظر ماشین بودند کنار خیابون داد میزد : " دربـــــــــــــــــست " .
نگاه معنی دار و اعتراض های گاه و بی گاه مسافران هم راننده رو کلافه کرده بود و هم ما رو، به خاطر همین من و یک خانم و دو آقای دیگه با همدیگه ماشین رو با کرایه 6000 تومن دربست گرفتیم که برای هر مسافر نفری 1500 تومن میافتاد درحالی که کرایه خط فقط 550 تومن بود. به هر ترتیب سوار تاکسی شدیم و راننده شروع کرد از مشکلات ماشین و گیر نیومدن لاستیک و بنزین آزاد زدن صحبت کردن و به اصطلاح همون جلسه که پیش تر شرح دادم شروع شد.
کنار راننده مرد جوانی نشسته بود که انگار از خیس شدن زیر بارون دل خوشی نداشت. وقتی سخنرانی راننده درباره مشکلات بنیادی مملکت شروع شد خیلی سریع خودش رو وارد بحث کرد که بهتره ادامه بحث رو به صورت یه گفتگوی دو طرفه دنبال کنیم :
راننده تاکسی : برادر خانمم یه وام 6 میلیون تومنی میخواست بگیره مجبور شد ماشینش رو بذاره به عنوان وثیقه. بنده خدا الان خورده به مشکل دارند ماشینش رو مصادره میکنند. یه عده دزد دارند میلیارد میلیارد اختلاس میکنند کسی هم خبردار نمیشه اون وقت این جوون رو ببین چجوری سر میدوونند !
مسافر : نوش جونش !
راننده : (نگاه متعجب) نوش جون کی ؟
مسافر : نوش جون کسی که 3000 میلیارد تومن خورده
راننده : (با لحن عصبی آمیخته به تمسخر) نکنه اون بابا فامیل شما بوده ؟
مسافر : نه ! فامیل من نبوده اما یکی بوده مثل همین مردم . مثل شما ... مگه این یارو از مریخ اومده اختلاس کرده ؟ یا اون مدیر بانک از اورانوس به ریاست رسیده بوده ؟
راننده : نه آقا جان اونا از ما بهترون اند. من برای یک جفت لاستیک باید 3 روز برم تعاونی اون وقت اون 3000 میلیارد تومن رو میخوره یه آبم روش !
مسافر : خب آقا جان راضی نیست نخر! لاستیک نخر ...
راننده : (با صدای بلند) چرا نامربوط میگی مرد حسابی؟ مجبورم بخرم ! لاستیک نخرم پس چجوری با ماشین کار کنم ؟
مسافر : وقتی شما که دستت به هیچ جا بند نیست و یه راننده عادی هستی وقتی میبینی بارندگی شده و مسافر مجبوره زود برسه به مقصد میای ماشینی که باید تو خط کار کنه رو دربست میکنی ...
راننده پرید وسط حرف طرف که : آقا راضی نبودی سوار نمیشدی !
مسافر (با خونسردی) : میبینی ؟ من الان دقیقا حال تو رو دارم وقتی داشتی لاستیک ماشین میخردی. مرد حسابی فکر کردی ما که الان سوار ماشین تو شدیم و 3 برابر کرایه رو داریم میدیم راضی هستیم ؟ ما هم مجبوریم سوار شیم ! وقتی تو به عنوان یه شهروند عادی اینجوری سواستفاده میکنی از مدیر یه بانک که میلیاردها تومن سرمایه زیر دستشه چه انتظاری داری ؟ اون هم یکی مثل تو در مقیاس بالاتر.
راننده آچمز شده بود و سرش تو فرمون بود ...
مسافر که حالا کاملا دست بالا رو داشت با خونسردی ادامه داد : دزدی دزدیه ... البته منظورم با شما نیستا ولی خداوکیلی چنددرصد از مردم ما اون کاری که بهشون سپرده شده رو خوب انجام میدن که انتظار دارند یه مدیر بانک کارش رو خوب انجام بده ؟ منتهی وقتی اونا وجدان کاری ندارند کسی بویی نمیبره اما گندکاری یه مدیر بانک رو همه میفهمند. برادر من تو خودت رو اصلاح کن تا اون مدیر بانک جرات همچین خلافی رو نداشته باشه
راننده که گوشاش تو اون هوای سرد از شدت خجالت حسابی سرخ شده بود گفت : چی بگم والا !
من اولین نفری بودم که تو مسیر باید پیاده میشدم و طبیعتا طبق قرار اجباری با راننده باید 1500 تومن کرایه میدادم. وقتی خواستم پیاده شم یه اسکناس 2000 تومنی به راننده دادم. راننده گفت 50 تومنی دارید ؟ با تعجب گفتم بله دارم و دست کردم تو کیفم و یه سکه 50 تومنی به راننده دادم . راننده هم یک اسکناس 1000 تومنی و یک اسکناس 500 تومنی بهم برگردوند و گفت : به سلامت !
همونطور که با نگاهم تاکسی رو که تو هوای بارونی مه آلود حرکت میکرد رو دنبال میکردم چترم رو باز کردم و پولا رو تو کیفم گذاشتم ... آروم شروع کردم به قدم زدن و با خودم فکر میکردم یعنی من هم باید خودم رو اصلاح کنم ...
تسلیت
شهادت مظلومه ی عالم حضرت فاطمه الزهرا بر همه شیعیان تسلیت باد
یه سری عکس........
کارت پخش کن
در مورد اقایون هم خیلی گزینشی رفتار می کرد و معلوم بود فقط به کسانی کارت میداد که مشخصات خاصی از نظر خودش داشته باشند ، احساس کردم فکر میکنه هر کسی لیاقت داشتن این تبلیغات تمام رنگی خیلی خوشگل و گرون قیمت رو نداره ، لابد فقط به ادم های با کلاس و شیک پوش و با شخصیت میده ! بدجوری کنجکاو بودم بدونم اون کارت ها چین !! با خودم گفتم یعنی نظر این کارت پخش کن خوش تیپ و با کلاس راجع به من چیه ؟! منو تائید می کنه ؟!
کفش هامو با پشت شلوارم پاک کردم تا مختصر گرد و خاکی که روش نشسته بود پاک بشه و برق بزنه ! شکمو دادم تو و در عین حال سعی کردم خودم رو جوری نشون بدم که انگار واسم مهم نیست ! دل تو دلم نبود ! یعنی به من هم از این کاغذهای خوشگل میده ؟! همین طور که سعی می کردم با بی تفاوتی از کنارش رد بشم با لبخندی بهم نگاه کرد و یک کاغذ رنگی طرفم گرفت و گفت : اقای محترم ! بفرمایید !
قند تو دلم اب شد ! با لبخندی ظاهری و با حالتی که نشون بدم اصلا برام مهم نیست بهش گفتم : می گیرمش ولی الان وقت خوندنش رو ندارم ! چند قدم اونورتر پیچیدم توی قنادی و اون قدر هول بودم که داشتم با سر می رفتم توی کیک ! وایستادم و با ذوق تمام به کاغذ نگاه کردم ، فکر می کنید رو کاغذ چی نوشته بود ؟؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
دیگر نگران طاسی سر خود نباشید ! پیوند مو با جدیدترین متد روز اروپا و امریکا !!
ای یخچال
وقتی خوشحالی میری در یخچالو وا میکنی!
وقتی ناراحتی میری در یخچالو وا میکنی!
وقتی کسلی میری در یخچالو وا میکنی!
داری با تلفن حرف میزنی میری در یخچالو وا میکنی!
... وقتی نمیدونی چته! میری در یخچال و وا میکنی!
و...
آخه موجود اینقدر سنگ صبور !!
همه میگن چشام مثل ننجونمه!!
ننجون خدا بیامرزدت
برای شادی روحش یه حمد و سوره بخونید


فلسفه تشکیل این وب: