هه هه هه
یه روز یه استادی بود همش سر کلاس به دخترا تیکه مینداخت
یه روز دخترای کلاس هماهنگ میکنن که استاد تیکه انداخت همه بلند شن برن بیرون از کلاس
خلاصه پسرای کلاس با خبر میشن به استاد میگن قضیه رو
استاد روز بعد نیم ساعت تاخیر میکنه میاد سر کلاس
بچه میپرسن چی شد دیر کردی میگه هیچی داشتم میومدم دیدم یه صف طولانی از دختر رفتم ته صف ببینم چه خبره تازه که رسیدم اول صف دیدم با کارت دانشجویی شوهر میده
حالا صدای قهقه بچه
دخترا بلند شدن که برن بیرون
استاد میگه کجا نیم ساعت پیش شوهر میدادن الان دیگه تموم شده نمیدن
هه هه هه هه
+ نوشته شده در سه شنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت 9:26 توسط نویسنده:م.میثم
|
فلسفه تشکیل این وب: