باران
هی باران
نظاره کن تنهایی مرا که بر احساس لطیفم چنگ میزند و مرا در دنیایی از دلتنگی به دست کابوس های رنگ باخته می سپارد
ای باران ببار که اشک توان یاری ام را ندارد
ببار تا با صدای تو هم نوا شوم...
بیااااد همه ی کسایی که الان دلتنگ و تنها هستن
محیا
+ نوشته شده در دوشنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۲ ساعت 12:0 توسط نویسنده:م.میثم
|